چرایی اصرار بر استراتژی تقویت ستون نظامی، اطلاعاتی

احسان سلطانی
 در آمدی بر چرایی اصرار راهبران و کارشناسان امنیتی بر تقویت ستون نظامی – اطلاعاتی کشور از میان 4 ستونی که باعث بقا و ثبات میگردد .

سیاست داخلی و خارجی هر کشور اساسا تابعی از دکترین امنیت ملی آن کشور است. برای این مسئله قطعـاً باید به ترمینولوژی مسئله امنیت و دکترین امنیت ملی کشور بپردازیم و نسبتمان را تعریف کنیم چون متاسفانه نگاه به این مسئله امروز در جامعه و حتی نخبگان سیاسی مشوش و اساسا یکی از اشکالاتی که امروز به برخی روند های ناصحیح در فعالیت ها و خط دهی ها به آن وارد است عدم تعریف و تطبیق نسبت به این مفاهیم می باشد.

 در ادبیات امنیتی هر کشوری چتر ثبات که بر پهنای آن کشور گسترده میشود دارای 4 ستون اصلی است که آن چتر، امنیت ملی لقب میگیرد وستون های اصلی آنرا ستون های اقتصادی، سیاسی،ستون فرهنگی وستون نظامی-اطلاعاتی تشکیل می دهند.استراتژی راهبران امنیتی حاکمیت و به نوعی کارشناسان امنیت ملی این است که اگر اقتصاد ما ضعیف است باید آن 3 ستون دیگر چتر ثبات را حفظ کنند ،اگر ستون اقتصادی و سیاسی ضعیف است باید آن 2 ستون دیگر متحمل هزینه و فشار شوند که در ادامه متن ، مصادیقی از این پافشاری و اصرار بر احقاق این استراتژی تشریح شده است.

 این استراتژی چنان در ذهن راهبران و کارشاسان امنیتی نقش بسته است که تصور میکنند تقویت 2 ستون نظامی-اطلاعاتی و فرهنگی میتواند باعث بقا، ثبات و برقراری چتر امنیت ملی گردد در صورتی که به آسیب های به وجود آمده در اثر عدم توجه به 2 ستون حائز اهمیت دیگر که خود دروازۀ ورود تهدیدات بیشمار است کاملا بی توجهند، که علت عمده آن نیز تمرکز بر این استراتژی و عدم استفاده از نخبگان اقتصادی و سیاسی در بخش های مرتبط است.

لذا در همین راستا می بینیم که چگونه حتی در همین بخش ها(اقتصادی،سیاسی) نیز از افراد با سابقه اطلاعاتی نظامی استفاده میگردد و می بینیم چگونه حال که ستون های سیاسی،اقتصادی ما ضعیف است حاکمیت برای ثبات و حفظ بقا و حتی برای بازگشت از 4 مرحله عدم بقا و سقوط به بقا (بقا،طنش،تشنج،بحران،عدم بقا و سقوط) از قدرت فرهنگی و همچنین ستون نظامی (تلاش برای اشرافیت اطلاعاتی و جنگ اطلاعاتی داخلی و خارجی،افزایش توان رزمی و زرهی (بهره بیشتر میبرد. برای روشن شدن نقاط تاریک مسئله و واکاوی بیشتر لازم است بدانیم برای مواجهه با تهدید و ایجاد امنیت 4 مکتب وجود دارد و پس از تشریح یادآور میشوم که دکترین امنیت ملی ایران در طول 30 سال بقا از کدام مکتب بهره برده است و امروز از کدام مکتب امنیتی بهره میبرد.

مکتب اول مکتبی است که کاری با تهدید ندارد و فقط آسیب را پوشش میدهد یعنی آسیب پذیری های خودش را پوشش می دهد بیشتر کشور روسیه از این مکتب استفاده میکند کشور روسیه در طول تاریخ خودش به خصوص در 150 تا 200 سال گذشته نوع مکتب امنیتیش به خصوص در سیاست خارجی این بوده است که همواره تمرکز کارشناسان امنیتیش بر شناسایی آسیب ها و از بین بردن آنها معطوف بوده است.به این مکتب اصطلاحا ضدآسیب پایه، اطلاق میگردد.

مکتب دوم مکتبی است که کاری با آسیب پذیری خودش ندارد و اصولا پتانسیل پوشش آسیب های خود را در درون مرزهای خود ندارد و در حوزۀ آسیب شناسی کمتر وارد میشود و تمام تمرکزش را بر تهدید شناسی معطوف میکند و پس از تهدید شناسی ، تهدیدات را از بین میبرد و در حوزه سیاست گزاری های داخلی و خارجی خود شناسایی و از بین بردن تهدیدات را در دستور کار خود دارد. این مدل در کشورهایی که از لحاظ جغرافیایی ضعیف هستند و نمی توانند در درون خود تهدید را خنثی کنند .کشورهایی مانند انگلیس،شیلی،اسراییل از این مکتب استفاده میکنند به این مکتب اصطلاحا مکتب ضد تهدید پایه اطلاق میگردد.

به مکتب سوم اصطلاحا مکتب اپورتنیسم یا مکتب اصالت فرصت اطلاق میگردد. در این مکتب تهدید را تبیین میکنند سپس که مشخص شد تهدید چیست تبدیل میشود به فرصت. در سیاست دفاعی داخلی نیز دقیقا می توان از این مکتب بهره برد اما نقطه ضعف این مکتب این است تا زمانی که تهدیدی وجود نداشته باشد نمی توان آن را تبدیل به فرصت نمود اساسا کارشناسان از انجایی که این مکتب فواید بسیاری در پی دارد معتقدند که اگر تهدید وجود ندارد آن را به وجود آوریم و سپس به سمت فرصت سازی حرکت کنیم.

مکتب چهارم اصطلاحا به مکتب اوکازیونالیستی ،مکتب اصالت موقعیت مشهور است بین تهدید و آسیب موقعیت ایجاد می کنند.

برای اینکه توضیح دهیم حاکمیت در حال حاضر از کدام مکتب بهره میبرد باید ابتدا یاد آوری کرد ،دکترین امنیت ملی 2 حوزۀ کنش و واکنش دارد که از سال 57 تا 60 جمهوری اسلامی در حوزۀ واکنش یا اصطلاحا تمرکز بر ضربه دوم سیاست های دفاعی داخلی و خارجی خود را تبیین می نمود ازسال 60 تا 68 یعنی درست تا روی کار آمدن دولت آقای هاشمی موسوم به دولت سازندگی در حوزه کنش قرار گرفتند یعنی خیلی تهاجمی و عینی ، که در سیاست خارجی تابع این دکترین می بینیم در موضوع لبنان رسما وارد عمل میشوند و تیپ سوم لشگر 27 محمد رسول الله را برای سازماندهی و آموزش نیروهای مردمی به آنجا اعزام میکنند .از سال 68 تا 84 که توسعه اقتصادی و همینطور توسعه سیاسی – فرهنگی که بر اصل طنش زدایی مبتنی بر منافع ملی استوار بود موجب گردید که کشور در سیاست های داخلی و خارجی به دور از حالت تهاجمی در موضع واکنش قرار داشته باشد در واقع دکترین امنیت ملی ایران اقتصاد پایه و مبتنی بر منافع ملی بود(همان 4 ستون امنیت ملی که به آن اشاره شد.(

پس از خیز جریان تندرو برای تسخیر سنگر به سنگر کرسی های حاکمیت که زمینۀ تحقیقاتیش را پیشتر با ایجاد موسساتی چون موسسه پژوهشی امام خمینی و مرکز بررسی های دکترینال امنیت بدون مرز فراهم آورده بودند و با به وجود آوردن جریانی به نام گفتمان مهدویت که تماما بر اصل ضربه اول معتقد بودند مجددا رویکرد امنیت ملی را مبتنی بر موضع کنش و بسیار تهاجمی و تازشی قرار دادند به نوعی که میگویند از زمانی که در موضع واکنش و ضربۀ دوم قرار گرفتیم شدیدا منزوی شدیم و دشمن تا حیات خلوت های ما و تا دروازه های ما آمده است حال آنکه مادامی که در موضع کنش قرار داشتیم این موضع، منتج به پدیده هایی مانند حزب الله لبنان می شود که در بین 400 گروه چریکی در دنیا تنها گروه چریکی است که روز روشن در جلوی چشمان تمام دوربین های دنیا رژه میروند و عکس رهبر جمهوری اسلامی را بر سینه هاشان نصب میکنند.

به همین روی شدیدا معتقدند که در عرصه داخلی و خارجی می بایست تازشی و ضربه اولی حرکت نمود لذا پس از روی کار آمدن جریان تندرو می بینیم در عرصه خارجی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی ایران می آید و میگوید ما را از لولوی شورای عالی امنیت نترسانید و پروندۀ هسته ای ایران را به آنجا بفرستید یا احمدی نژاد در سخنان خود در سازمان ملل رسما میگوید که اسراییل از صحنه روزگار باید حذف شود یا در سیاست دفاعی داخلی می بینیم از حوزۀ واکنش به کنش تغییر موضع میدهند و آقای خامنه ای در آن سخنرانی معروف خود که از بسیج به عنوان بدنۀ سپاه پاسداران یاد نمود و سردار سید یحیی رحیم صفوی را که شدیداً معتقد بود دیگر بسیج بیشتر از این نباید آرایش نظامی به خود بگیرد از فرماندهی سپاه عزل و سردار عزیز جعفری را به عنوان طراح این طرح به فرماندهی سپاه منصوب می نماید به طوری که پیش از آن ایشان شخصا در مرکز تحقیقات راهبردی ستاد مشترک با تیمی از فرماندهان سابق نیروی زمینی بر روی این طرح و بررسی چگونگی احقاق آن تمرکز نموده بودند.

وی بعدها نیز پس از رسیدن به جایگاه فرماندهی سپاه تا مدتی خود شخصا با حفظ سمت فرماندهی نمسا را نیز برعهده داشت تا این طرح را خود شخصا رهبری و عملیاتی نماید زیرا از آنجایی که خود را برای به وجود آوردن یک بحران بزرگ و رویارویی با افرادی که از تسخیر سنگرهای حکومت از سوی آنها ممانعت مینمودند و به نوعی اینگونه فضای کشور را پیش بینی نموده بودند اصرار داشتند که بسیج باید با نیروی زمینی سپاه تلفیق و یگان رزم آن شدیداً تقویت گردد در همین راستا پس از آن مشاهده کردیم نمسا به جز چند معاونتش در نیروی زمینی تلفیق شد و طرح سپاه استانی مطرح میگردد و از سوی دیگر در اوایل سال 87 با تلفیق چند یگان سازمان حفاظت و امنیت سپاه به وجود می آید و اداره اطلاعات ستاد مشترک سپاه با افزوده شدن چند معاونت به سازمان اطلاعات سپاه ارتقا پیدا میکند.

از آنجاست که از بسیج به عنوان ستون فقرات بازدارندگی با یک پشتوانۀ ایدئولوژیک تمام قد دفاع می نمایند و در این بین می بینیم 1200 گردان عاشورا به سلاح گرم از انواع مختلف سبک و سنگین مجهز میشوند و 40 هزار گروهان رزمی کربلا ایجاد و سازماندهی می شوند یا نمایندگان مجلس به تخصیص 350 میلیون دلار از محل حساب ذخیره ارزی برای تجهیز و تقویت گردان های عاشورا و الزهرا رای میدهند در صورتی که این اولین باری بود که از منابع حساب ذخیره ارزی در اختیار یک نیروی نظامی قرار میگیرد تمام این مواردی که ذکر شد نشانگر اتخاذ موضع کنش و رویکرد تازشی و تهاجمی کارشناسان امنیتی کشور است به طوری که در تبیین دکترین امنیت ملی کشور و برای بقا و ثبات حاکمیت از استراتژی اطلاعاتی نظامی پایه بهره می برند و اینگونه از این پایه که یکی از ستون های برقراری امنیت در هر کشوری است برای برقرای چتر ثبات و ایجاد امنیت بهره میبرند غافل از اینکه برای بقا و ایجاد ثبات چهار ستون اقتصادی،سیاسی،فرهنگی و نظامی به یک میزان باید به کارگیری شوند و یک ستون هیچگاه نمیتواند بار 3 ستون دیگر را برای ثبات متحمل شود