بستر سازی کارگزاران محافل حذف فیزیکی برای قربانی جدید

احسان سلطانی
 
تحرکات سایتهای تحت نظارت  دستگاه های امنیتی، حماقت یا بسترسازی برای  تشدید فضای امنیتی؟
 
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۸۹, ساعت ۱:۲۲

مرکز مطالعات و همکاری های علمی و بین المللی وزارت علوم ، طرح سزامی (تابش سينکروترون براي علوم کاربردي و بکارگيري آن در خاورميانه) را یک طرح همکاری بین المللی در خاورمیانه می نامد که هدف آن راه اندازی و بهره برداری از یک دستگاه سینکروترون اهدایی از کشور آلمان است. مطابق اطلاعات منتشره از سوی سایت رسمی سزامی و همینطور مرکز مطالعات و همکاری های علمی و بین المللی وزارت علوم، این طرح در ابتدا از سوی مرکز سینکروترون دسی آلمان به منظور اهدای دستگاه سینکروترون قدیمی خود به یک مرکز جدید و حمایت و پشتیبانی یونسکو از این طرح پیشنهادی کلید خورد؛ این که  آلمان دستگاه قدیمی خود را به یک مرکز در خاورمیانه اهدا کند.
پس از توافق مبنی بر اینکه محل استقرار دستگاه کشور اردن باشد ، اين طرح با مدل مشابهی از آزمايشگاه سرن( در اروپا) با مدیریت يونسکو در سال 2002 آغاز به کار کرد و از سال 2003 به بعد به عنوان يک مؤسسه مستقل در اردن به کار خود ادامه داد. کشورهاي عضو اين پروژه عبارتند از ایران،اسرائیل، اردن، مصر، ترکيه، فلسطين، بحرين ،پاکستان .  اعضای ناظر این موسسه را نیز کشورهای آلمان، فرانسه، ژاپن، یونان، پرتغال، روسیه، ایتالیا، سوئد، آمریکا وسوئیس تشکیل می دهند. در واقع مرکز مطالعات و همکاري هاي علمي بين المللي وزارت علوم تحقیقات و فناوری در آغاز به عنوان نماينده ايران در پروژه سزامی  فعالیت می کرد و مسئولیت تمامی امور مربوط به این پروژه را با هماهنگی با نمایندگان ایران در سزامی به عهده داشت. از سال 1386 و با تصویب این پروژه در مجلس به عنوان یکی از عضویت های ایران در مجامع بین المللی، همکاری ایران در پروژه سزامی شکل تازه ای به خود گرفت و تمامی فعالیت های این پروژه ذیل فعالیت های کمیته سزامی یا سزامی ایران قرار گرفت.

در واقع می توان گفت نام سزامی در ایران پس از ترور شهید مسعود علیمحمدی تا این حد بر سر زبان ها افتاد.  پس از کشته شدن  شهید علیمحمدی با توجه به دلایل متعدد (از جمله برپانمودن تریبون آزاد در دانشگاه برای بحث درباره اتفاقات پس از 22 خرداد و کودتای انتخاباتی و بحث آزاد در این خصوص، امضای بیانیه ای در حمایت از میرحسین موسوی به همراه دویست و چهل تن از دیگر اساتید دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران در آستانه انتخابات ، شرکت در یک مناظره در دانشگاه تهران و حمایت از جنبش سبز و میرحسین موسوی و حملات لفظی بسیجیان به وی، تنظیم نامه ای در اعتراض به حمله نیروهای انتظامی و لباس شخصی به کوی دانشگاه و جمع آوری امضا از سوی ایشان و ارسال آن به فرهاد رهبر و اقداماتی از این دست) که آشکار می ساخت ه شهید علیمحمدی از باورمندان به جنبش سبز بوده است، انگشت های اتهام به سوی وزارت اطلاعات و دستگاه های امنیتی همسو نشانه رفت، به ویژه با توجه به سابقه آنها در ترور دگراندیشان و افتضاحاتی که در قتل های زنجیره ای به بار آورده بودند.

چند روز پس از ترور وی و محرز شدن گرایش وی به جنبش سبز و برخی فعالیت هایی که این مسئله را اثبات می کرد و شدت گرفتن فشارها به وزارت اطلاعات مبنی بر ترور وی توسط دستگاه های امنیتی حاکمیت، برای باز نمودن جبهه های جدید، متهم تراشی برای ترور و کم نمودن فشار مخالفان و نگاه نداشتن توپ اتهام در زمین خود و به تبع آن کم شدن فشارها و در عوض طلبکار شدن آنها ، از سوی برخی رسانه های نزدیک به حاکمیت عنوان شد استاد مسعود علیمحمدی به عنوان نماینده ایران در سزامی فعالیت می کرده و در جلسات شورای بین المللی سزامی حضور فعال داشته است و از آنجایی که اسرائیل نیز در آن جلسات حضور داشته است بنابراین وی از سوی سرویس اطلاعاتی موصاد در آن جلسات شناسایی شده است.

 چند ماه پس از این واقعه و ادعاهای وزارت اطلاعات مبنی بر دست داشتن سرویس های خارجی در ترور شهید علیمحمدی و شناسایی وی در جلسات سزامی ، مجید شهریاری دیگر محقق و نماینده ایران در سزامی نیز مورد سوء قصد قرار گرفت و کشته شد؛ اما وزارت اطلاعات هیچگاه توضیحی در این زمینه نداد که چگونه ممکن است مدعی شناسایی دانشمندانش  از طریق سزامی و از سوی سرویس های بیگانه  باشد و بر پر خطر بودن این طرح بین المللی تاکید کند اما هیچگونه اقدامی در جهت ممانعت از حضور دانشمندان خود در جلسات سزامی ننمایند!؟ در واقع به عقیده ی برخی ناظران آگاه و تحلیلگران ، ترور سریالی برخی پزشکان و دانشمندان کشور که پرونده تمامی آنها با ابهامات گسترده  روبرو بود، به مثابه ی تلاشهایی غیرانسانی و ناجوانمردانه برای ایجاد بحران داخلی و دامن زدن به فضای امنیتی قابل ارزیابی بود. ابهامات و تناقضات بسیاری  در این پرونده ها موجود بود اما نهاد های امنیتی و اطلاعاتی هیچگاه به این ابهامات پاسخ نگفتند؛ در عوض با برخورد ناشیانه و دستپاچگی خاصی که سعی در جمع کردن اوضاع داشتند (از جمله اظهارات متناقض مسئولان امنیتی و اطلاعاتی در خصوص دستگیری متهمان در پرونده ترور پزشکان _که در نوشتاری جدا به صورت کامل به آن تناقضات اشاره گردید_ و همینطور ادعاهای وزارت اطلاعات در خصوص فردی که مدعی بودند به عنوان عامل اسرائیل در جریان ترور شهید علیمحمدی دستگیر نموده اند، که بعدها مشخص شد وی از قهرمانان ملی ورزش های رزمی بوده  و مدتی نیز  در باشگاه فجر سپاه برای این مجموعه در مسابقات داخلی شرکت می کرده است) به این اظهار نظرها و ارزیابی ها قوت بیشتری بخشیدند.

برخورد تناقض آمیز دستگاه های امنیتی در برخورد با این پرونده ها و از سوی دیگر وقوع برخی اتفاقات از جمله انتشار اطلاعات حدود 15هزار و 268 دانشمند، پژوهشگر،‌ استاد، دانشجو و مخترع حوزه فناوری نانو،‌ فیزیک هسته ای و شیمی کشور از سوی ستاد فناوری نانو ریاست جمهوری بر روی وبسایت این ستاد و انتشار اسامی و مشخصات 83 تن از متخصصان هسته‌ای کشور در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری بر روی وبسایت مرکز مطالعات و همکاری های علمی و بین المللی وزارت علوم با نظارت دفتر احمدی نژاد و اشرافیت کمال دستگاه های امنیتی بر این سایت ها، چند مسئله و احتمال را مطرح می نماید: یا سیستم اطلاعاتی و امنیتی حاکمیت در راستای دکترین امنیتی اپورتونیسم محور یا مکتب امنیتی اصالت فرصت ، می کوشد با تهدید سازی و ایجاد بحران ، و با کمک گرفتن از پروژه های تبلیغاتی مکمل ِ بسترساز امنیتی، و نیز با ایجاد تهدید در فضای رکودی فعلی ، پس از تبیین این قبیل تهدیدات، آن ها را تبدیل به فرصت نماید . به عبارت دیگر، تلاش می شود پس از پدید آوردن اتفاقاتی از قبیل حذف های فیزیکی و اقداماتی از این قبیل با بازکردن جبهه های متعددی که از قبل بستر آن را فراهم آورده اند بتوانند از آنها استفاده نمایند و دست به اقداماتی ابهام برانگیز و انحرافی بزنند. و یا اینکه این برخوردها و وقایع، ناشی  از اوج حماقت و ناکارآمدی سیستم های اطلاعاتی و امنیتی  است که با وجود ادعاهای خود (مبنی بر شناسایی دانشمندان کشور از سوی محافل اطلاعاتی خارجی و سپس ترور آنها به منظور ایجاد وقفه در پروژه های علمی کشور) اینگونه شاهد نشت گسترده اطلاعات شخصی اعم از آدرس محل کار و شماره تلفن و تصاویر دانشمندان و محققان کشور هستیم که با ادعاهای دستگاه های امنیتی مغایرت کلی دارد.

با توجه به موارد صدرالذکر و با تکیه بر مدعیات خود دستگاه های امنیتی مبنی بر شناسایی و شکار دانشمندان کشور در اینگونه طرح های بین المللی که تا به حال دو نفر قربانی داشته است ، مشخص نیست چگونه به جای جلوگیری از نقاط آسیب پذیر، نفر سومی را به تازگی به عنوان نماینده ایران در این طرح بین المللی برگزیده .گویا با انتشار نام بسیاری از دانشمندان و محققان کشور از سوی وبسایت های وابسته به دولت و تحت نظارت مستقیم دستگاه های امنیتی باید شاهد اتفاقات جدیدی در کشور باشیم، مشابه آنچه در ترور سریالی پزشکان و دانشمندان هسته ای شاهدش بودیم . هرگونه اتفاقی از این قبیل رخ دهد بی شک دستگاه اطلاعاتی- امنیتی حاکمیت به جهت نشر این اطلاعات مقصر اصلی خواهد بود زیرا این سایت ها تحت نظارت کامل دستگاه های اطلاعاتی-امنیتی ایران فعالیت می نمایند. چگونه است که نهاد امنیتی و اطلاعاتی ایران آنگونه که وزیرش ادعا می کند اشرافیت اطلاعاتی کامل بر همه حوزه ها دارد از سوی دیگر مهمترین عامل ترورها را نشت اطلاعات آنان معرفی می کنند اما با وجود این  اینگونه شاهد بریز و بپاش اطلاعاتی هستیم؟

انتصاب نماینده جدید برای طرح سزامی و نشر اطلاعات بیش از 15000 دانشمند و محقق ایرانی از سوی سایت های تحت نظارت دستگاه های امنیتی بسیار در شرایط فعلی شبهه برانگیز است که باید مدیران ارشد اطلاعاتی – امنیتی پاسخگوی این اقدام باشند که با ادعاهای آنها به صورت کامل در تضاد است. بی شک اگر این قبیل اتفاقات در دولت های پیشین افتاده بود کفن پوشان قم و گروه های لباس شخصی خودجوش! خواستار برخورد جدی با عاملان اینگونه اقدامات و حتی اعدام آنها می شدند.